ماه شمع خاک آقاست
وای بازم آقام تنهاست
اشک چشم شیعه - بارون بقیعه
آقا شدم دوباره بی قرار تو
دلم می خواد بیام کنار تو
چه سوت و کوره این مزار تو
کریم و سفره دار طاهایی
همیشه تو غریب و تنهایی
غریب مادر حسن(4)
وای از این درد غربت
شد دل خون مرد غربت
آتیشه تو آهش – غم توی نگاهش
انگار داره فضای سینه می سوزه
آقا با زهر کینه می سوزه
براش دل مدینه می سوزه
حسین داره با گریه می خونه
دیگه برادرم نمی مونه
غریب مادر حسن(4)
دید از اون ضرب سیلی
شد یاس حیدر نیلی
توی کوچه آخر – شد عصای مادر
عمری به یاد مادرش عزاداره
با خاطرات کوچه بیماره
خودش دیده شکسته گوشواره
غروب غم تو چشمای خونش
رسیده لحظه های هجرونش
غریب مادر حسن(4)